ما سرفراز از «بي مقدار»ي خود!...

 توضيح شايد اضافي: 
گفتند كه تشنه به خوني بي آبرو شعرم را «بي مقدار» و خودم را «مداح دربار رجوي» خوانده است. پيش از اين نيز وقتي شعري دربارة اعتصاب كنندگان زندانها در ايران نوشته بودم شعرم را در وصف زندانيان خطرناك با جرائمي غير قابل اغماض خوانده بود. اين حرفها صف بندي ها را بهتر و بيشتر مشخص مي كند. من البته همة اين اتهامات را، ايضا بقيه را كه در ساير سايتهاي وزارتي هست و پرونده شان را هم دارم، جزو افتخارات خود مي دانم. من البته خوشحالم كه «شاعري بي مقدار»هستم و نه «آدم فروشي با مقدار» من به اين «بي مقدار»ي خود مفتخرم. كما اين كه به شعر گفتن دربارة برادر مسعود يا مريم رجوي افتخار مي كنم. و البته شاعر همان زندانيان با جرمهاي آن چناني هستم. چه افتخاري بالاتر از اين؟ آنها كه در دار دنيا چيزي و كسي را ندارند. اي كاش من اقلا بتوانم شاعر آنها باشم! البته نوچه هاي سربازجو محمد توانا و هم جبهه گان با قاضي صلواتي چنين گناهي را بر من نمي بخشايند و چه بهتر! 
________________________________________ 

وقتي زني در خيابان فرياد مي كشد 
و مردي در زندان از شكوفه ها مي گويد 
رزمنده اي بر شقيقة اندوه شليك مي كند 
و شاعر گلي مي شود 
كه در شب مي شكوفد 
و عطر شعرش خانه را پر مي كند. 
و من آنگاه 
غيظ شيخان 
و حسد حاسدان را خوب مي فهمم. 

عاطفه اقبال رفوزه ای هم ارقه هم عجوزه!

در فرهنگ فارسی و در اصطلاحات متداول عامه؛ آدمهای مکار ؛دریده؛ کلاش؛ نابکار و نادرست را ارقه می گویند. عجوزه هم به معنای عجز و درماندگی و  پیره زن  عاجزو عفریته است. رفوزه هم در فرهنگ فارسی کسی را گویند که ردشده، مردود، ناکام و ناموفق در امتحان باشد. 
در اینجا مراد از عنوان این نوشته توصیف کسی است که شخصیت و ماهیتش  بیان و ترجمان واقعی این اصطلاحات و معانی است.
در روانشناسی توهم را پریشان پنداری می نامند و فرد متوهم کسی است که موضوعاتی را حس و ادراک می کند که واقعیت ندارند ولی او آنها را واقعی می پندارد و بر آن اصرار می ورزد. دلایل بروز توهم البته گوناگون است؛ اما ریشه در اختلالهای روانی دارد. مثلا وقتی یک فرد به کناره گیری شدید از واقعیت دچار می شود؛ بیمار اسکیزوفرنی نامیده می شود.
شخص متوهم دچار هزیان و کابوس هم می شود و می پندارد کسی یا کسانی قصد جان او را کرده‌اند یا  موجودی را می بیند که به او حمله می‌کند و می خواهد او را نابود کند و از بین ببرد. توهم و هذیان  توامان از نشانه‌های بارز  در تمیز و تشخیص اختلالهای روانی شدید هستند. 
حال اگر فرد خود شیفته یا خود پسندو باصطلاح فرنگی «نارسیست» و خود بزرگ بین هم باشد؛ میشود جانوری مانند عاطفه اقبال و امثالهم که بهترین طعمه برای وزارت اطلاعات رژیم هستند و شدند.
علائم  خودشیفتگی را خیالبافی؛  خود را بی نظیر و استثنایی  دانستن که دیگران درکش نمی کنند. نیاز مفرط به ستایش و تمجید از سوی دیگران؛ حق به جانب؛ استثمارگر؛ درمانده و ناتوان از دوست داشتن و یکدلی و یک رنگی با مردم بودن ؛ حسود و فرافکن و متکبر و خودبین بودن و فقط منم زدن می شناسند.
دیدگاه و جهان بینی فرد خودشیفته خود محوری و استثنائی بودن  است و چنان تشنه جلب توجه دیگران است که هیچ  حد و مرزی نمی شناسد. عطش خودشیفتگی این فرد  هر چه بیشتر توجه دیگران را به خود جلب کند بیشتر می شود و همیشه هم تشنه باقی می ماند. رابطه اش با سایرین رابطه ا ی بی عاطفه یک طرفه و یک جانبه و صرفا دریافت کننده است. اهل پرداخت و قیمت دادن نیست. بسیار جبون و ترسو است. اینگونه افراد خود پسند؛ بی وفا و تشنه قدرت اند که در ظاهری  آراسته و جذاب نمایان می شوند و پس از رسیدن به هدف خود ۱۸۰ درجه تغییر مسیر می دهند. 
جانوری که وصف و ذکرش شد؛ وجودی متوهم و متناقض بود که آخر الامر در منجلابی که باید؛ فرو رفت. او مدتها ترس و تصورهای خیالی و کابوسهای شبانه و به قول خودش «خواب های پریشانش» را را می نوشت و در فیسبوک خود هم منتشر می کرد. هر کس که نوشته هایش را نیم نگاهی می انداخت متوجه میشد که رفوزه ای است عجوزه و متوهم و خود پسند  که هیچ چیز ارضای عطش درماندگی اش  نمی کند. او به درستی با هم جنس های خود (تواب تشنه بخون و ...) به پرواز در آمد که از دیگرانی که او نمی خواست و نمی توانست مانند آنان باشد انتقام بگیرد.

هادي شعباني از مأموران وزارت اطلاعات و انجمن نجات رژيم در استان مازندران

هادی شعبانی با همکاری قربانعلی پور احمدی نهایتا با سربه نیست کردن صمد نظری(اطلاعاتی دیگر ) به میز ریاست نجات رژیم در مازندران دست یافت. 
در قسمت اول این گزارش آمده بود که 
- هادی شعبانی توسط وزارت اطلاعات وشخص محمد جواد هاشمی نژاد سرکرده مافیای هابیلیان که خود یکی از مدیران وزارت بد نام اطلاعات است آنقدر بروی صندلی ندامت وخیانت نشانده شد نوشت وهاشمی نژاد خط زد ئیا پاره کرد وشعبانی هی نوشت هی نوشت تا نهایتا چند کتاب ندامت نامه وغلط کردنگوئی دلخواه هاشمی نژاد از هادی شعبانی خائن استخراج کردند.
-بعد  زمانی که شعبانی مزدور دلخواه وزارت اطلاعات شد برای مزدور گردانی به شهرستانهای مختلف از جمله مشهد برده شد.
- بعد ازندامت نامه ها و غلط کردنگوئی های ازهادی شعبانی فیلم ها ساختند که یک زمانی مدرکی در دست وزارت باشد تا هوس کار دیگری نکند.
بعد هم آورده بودیم که 
۱- هادی شعبانی تير۸۳ به تيف گريخت و پس از جلب نظر مأموران رژيم از طريق همكاري اطلاعاتي، 
۲-  در تاريخ۱۸  اسفند۸۳ به نزد ملاها بازگشته و
۳-  بلافاصله به استخدام رسمي وزارت بدنام اطلاعات درآمد.
    مأموريت‌هاي اين مزدور
-  سرکرده تجمع مزدوران در انجمن نجات 
 -  اراجيف گويي عليه مجاهدين، 
-  دوره گردي و لجن پراكني،
 -  تحت فشارگذاشتن خانواده‌هاي مجاهدين براي شركت درنمايش هاي رژيم
-  شناسايي و معرفي مخالفين رژيم، 
-  ترويج خيانت و تسليم، 
-  توجيه شكنجه و سركوب توسط جنايتكاران حكومت آخوندي،
 -  شركت فعال در سيرك ولايت عليه اشرفيان،
-   فعاليت در سايتهاي وزارت اطلاعات وانجمن نجات رژیم
اماهادی شعبانی با همه این خوش رقصی ها وجنایات بسیار روشن است که وزارت اطلاعات  به این آدمهای خائن وخودفروخته اعتماد نمیکند.
 یکی از مدیران وزارت اطلاعات گفته بود که این آدمها (منظورش ادمهای مانند هادی شعبانی وکسانی که بریدند وزیر عبای ملا رفتند)خیلی خطر ناکند سر سوزنی قابل اعتماد نیستند ایم مدیر وزارت اطلاعات در ادامه :

شبکه جنگ نرم رژیم علیه مجاهدین

  دوستی که کمی دستش در کار است و اخیراً "اخبار را با دقت بیشتری دنبال می‌کند از بهت‌زدگی و حیرتی که با دنبال کردن انبوه تبلیغات علیه مجاهدین به آن دچار شده می‌گوید. از سایت‌های رنگارنگ رسمی وزارت اطلاعات تا سایت‌های ظاهراً "غیررسمی در رنگ‌های مختلف از چپ بگیر تا راست و میانه که چراگاه مقاله نویسهای وزارتی درپوش اپوزیسیون هستند و حتی رسانه های فارسی زبان متعلق به کشورهای غربی که ظاهراً" باید بی طرف باشند و در کل مجاهدین و شورای ملی مقاومت را تحریم خبری کرده اند و زمانی هم که اخبار مربوط به آنها را پوشش می دهند بیشتربه جوسازی منفی تبلیغاتی شبیه است تا خبر رسانی و دهها مقاله نویس مجهول و معلوم از عضو سابق مجاهدین و شورا بگیر تا شاعربریده و تواب اپوزیسیون نما ووووو.
به قول او این تازه در دنیای مجازی و در خارج کشور است و شامل رسانه های داخل و ارتش سایبری و رسانه های خارجی زبان رژیم ووو... نمی شود و ادامه می دهد، حتما جنگ با مجاهدین باید برای رژیم خیلی حیاتی باشد که این همه نیرو می گذارد. سپس می‌گوید؛ آنچه او را گیج کرده این است که مجاهدین که فعلا در لیبرتی محصور هستند و نمی توانند با رژیم و پاسدارها درگیر شوند تازه چند هزار آدم کجا و این همه پاسدار و بسیجی و اطلاعاتی ووووووو کجا؟

خبرگان بستر اصلی جنگ هژمونی

تبلیغات هر دو باند حکومتی از سخنرانیهای مهره‌های رژیم تا نمایشهای جمعه و جماعت در تهران و سایر شهرهای کشور و تا مقالات رسانه‌ها، عمدتاً بر انتخابات خبرگان ارتجاع متمرکز است.
 آخوند صدیقی در نمایش جمعه تهران (۲۰/۹/۸۴) : «نظارت استصوابی شورای نگهبان… حق مردم است که خبرگان، محل فتنه و فتنه‌گر نباشد… نص قانون اساسی و یک کار عقلایی پذیرفته شده در تمام عالم است.»
 آخوند طائب رئیس قرارگاه عمار: «وای به‌حال مجلس خبرگان اگر دست فراریهای از جهاد بیفتد» (سایت حکومتی خبرآنلاین-۲۲آذر۹۴).
 «فتنه‌گران می‌خواهند مجلس خبرگانی را که محل ’اجتهاد و شیخیت [شیخوخیت] ’ است، به محلی برای ’جنجالهای سیاسی’ تبدیل کنند» (سایت حکومتی جهان-۲۱آذر۹۴).
 سؤال این است که چرا و تحت تأثیر چه عواملی، خبرگان ارتجاع که همیشه خودش و نمایش انتخاباتی‌اش یک امر حاشیه‌یی بود، در حال حاضر این قدر در رژیم اهمیت و حساسیت پیدا کرده است؟
 پاسخ این است که در نظام آخوندی کار اصلی خبرگان ارتجاع تعیین به‌اصطلاح رهبر و ولی‌فقیه نظام است و از آنجا که در حال حاضر نظام ولایت‌فقیه بر اثر زهرخوران و برجام و همچنین چشم‌انداز زهرخوران سوریه و برشام، در ضعیفترین نقطه خود قرار دارد و به‌خصوص موقعیت خامنه‌ای به‌شدت متزلزل شده و زیر سؤال رفته است؛ خبرگان اهمیتی مضاعف یافته است.

اجلاس موفق اپوزسیون سوریه در ریاض و ائتلاف ۳۵ کشور مسلمان دو تحول مهم

روز پنجشنبه ۱۰ دسامبر گروههای مخالف ٰرژیم اسد در پایان اجلاس دو روزه خود در ریاض پایتخت عربستان سعودی به بیانیه مشترکی دست یافتند که شامل ۵ محور بود:
حفظ تمامیت ارضی سوریه
خروج نیروهای خارجی
پایان وضعیت نظامی 
استقرار یک جانشین سیاسی برای رژیم نظامی اسد
برکناری اسد و جایی در آینده سوریه نداشتن
این توافق مشترک اپوزسیون سوریه با استقبال دولت های آمریکا؛ فرانسه؛ انگلستان؛ آلمان و ... روبرو گردید.تا قبل از اعلام نتیجه اجلاس ریاض کمتر کسی تصور می‌کرد که چنین نتیجه‌یی بتواند حاصل شود.
در بیانیه پایانی این اجلاس بر ضرورت حل بحران سوریه از طریق سیاسی و بر اساس بیانیه ژنو و قطعنامه‌های سازمان ملل و بر تأسیس حکومتی دموکراتیک، غیرنظامی و فدرال تأکید شد. 
آنها اعلام کردند که بر اساس بیانیه ژنو و تحت نظارت سازمان ملل و تضمینهای آن و در دوره‌ای مشخص، آماده شرکت در مذاکرات با نمایندگان رژیم اسد هستند و توافق شد که هیأتی از اپوزیسیون و نمایندگان رژیم اسد در خلال ده روز اول ژانویه با یکدیگر مذاکره کنند، اما رژیم اسد هر گونه مذاکره با اپوزیسیون را رد کرد.
در بیانیه ژنو از رژیم اسد خواسته شده که پرتاب بشکه‌های انفجاری و اعدامها را متوقف کند. تمامی زندانیان را آزاد کند. محاصره را از روی شهرها بردارد و اجازه ورود کمکهای انسانی را به تمامی شهرها بدهد. از روسیه نیز خواسته شده است که بمباران مناطق اپوزیسیون و غیرنظامیان را متوقف کند.
اپوزیسیون سوریه با انتخاب یک هیأت عالی ۳۲ نفر را برای شرکت در مذاکرات معرفی نمود . در این هیأت ۱۰ نماینده از گروه‌های مسلح، ۹عضو از ائتلاف، ۵ عضو از هیأت هماهنگی و ۸ شخصیت مستقل حضور دارند.
در طول ۵سال جنگ میان مردم سوریه با رژیم بشار اسد و با حمایت رژیم آخوندی، مهمترین مانع بر سر راه حمایتهای بین‌المللی از اپوزیسیون سوریه، تشتت و تعدد گروهها و جریانهای اپوزیسیون بود. چیزی که به رژیم آخوندی هم امکان داد که روی اختلافات سرمایه‌گذاری کند و آنها را رودرروی هم قرار دهد. همین وضعیت باعث شده بود که در اذهان بین‌المللی، گروه‌های مبارز به معتدل و غیرمعتدل دسته‌بندی شوند و قدرتهای جهان درگیر این نگرانی باشند که ممکن است کمکهای نظامی به دست گروه‌های غیرمعتدل برسد. این نگرانی زمینه لازم را برای غلبه سیاستهای مماشاتگرانه با رژیم آخوندی و دیکتاتور سوریه فراهم کرده بود. اکنون اعلام تشکیل یک هیأت واحد ۳۲ نفره شامل همه گروهها به‌عنوان نماینده مردم سوریه می‌تواند بر روی همه این نگرانی‌ها و پیامدهای ناشی از آن تا حد زیادی قلم بطلان بکشد و امکان محدود کردن سیاستهای مماشاتگرانه را فراهم سازد.
می توان گفت موفقیت اجلاس اپوزسیون سوریه در ریاض یک تحول مهم بود و گامی در راستای تحمیل جام برشام بر رژیم آخوندهااست.
از سوی دیگر و اندکی پس از این اجلاس و موفقیت آن؛ ما شاهد بیانیه مشترک تشکیل ائتلاف نظامی اسلامی برای مبارزه با تروریسم با حضور ۳۵ کشور در یک اتاق مشترک در ریاض پایتخت سعودی هستیم.

بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان درباره کمپ لیبرتی

 کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در ژنو در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۵  ( ۲۳ آذر۹۴) بیانیه شماره ۱۳ خود درباره لیبرتی تحت عنوان بیانیه بروز شده پیرامون اجرای راه حل در مورد ساکنان مکان موقت عبور (لیبرتی) را منتشر کرد.    اینجا
Update No. 13 Update on the implementation of solutions for residents of Hurriya Temporary Transit Location (TTL)  2015 has seen the largest number of relocations out of Iraq in a calendar year since the international community and the Government of Iraq began efforts to find relocation opportunities for residents of the Hurriya Temporary Transit Location (TTL) in 2011.
کمیساریا در این بیانیه حمله موشکی به لیبرتی را قویا محکوم کرد و به نقل از کمیسر عالی آنتونیو گوترز نوشت «من بسیار نگران صدماتی هستم که برکسانی که در کمپ لیبرتی زندگی می کنند وارد آمده است ...و شناسایی و مواخذه مسئولان این واقعه باید ادامه پیدا کند.»
بیانیه تصریح میکند از سال ۲۰۱۱ تا اواخر ۲۰۱۵  حدود یک سوم ساکنان به خارج از عراق منتقل شده اند و این با همکاری و انعطاف ساکنان حاصل شد که علیرغم شرایط سخت از جمله حمله موشکی و جان باختن ۲۴ تن از آنها و مجروح شدن ده ها تن دیگر پروسه را ادامه دادند. کمیساریا می افزاید تعهد و تأمین عمدة هزینه های انتقال و مخارج زندگی افراد توسط ساکنان در این موفقیت نقش کانونی وحیاتی داشته است. 
کمیساریا از دولت عراق میخواهد همه اقدامات لازم برای تضمین امنیت و بهزیستی ساکنان و دسترسی به درمان ضروری پزشکی به عمل بیاورد و به فراهم کردن اجناس و خدمات برای آنکه ساکنان بتوانند ترتیبات حفاظت خود را بدهند کمک کند.
متن بیانیه بشرح زیر است:

سخنرانی استرون استیونسون در اجلاس هیات رابطه با عراق در پارلمان اروپا در‌ رابطه با کمپ لیبرتی

 روز پنجشنبه ۱۲ آذر، جلسة هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا در مقر این پارلمان در بروکسل به ریاست دیوید کمپبل بنرمن و با حضور شماری از نمایندگان پارلمان عراق، از جمله دکتر ظافر العانی سخنگوی فراکسیون متحدون به‌ریاست اسامه نجیفی و هم‌چنین استرون استیونسون رئیس بنیاد اروپایی آزادی عراق، برگزار شد.
در این جلسه سخنرانان با تشریح مداخلات رژیم آخوندی در عراق به‌عنوان مشکل اصلی این کشور، به خلع ید از رژیم و شبه نظامیان وابسته به آن فراخوان دادند و گفتند که این یک گام ضروری برای شکست‌دادن داعش و تحقق دموکراسی واقعی در عراق است. 
استرون استیونسون، رئیس بنیاد اروپایی آزادی عراق که بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ ریاست هیأت رابطه با عراق را در پارلمان اروپا برعهده داشت در این جلسه سخنان مبسوطی ایراد کرد و دخالتهای رژیم آخوندی در این کشور را افشا کرد. 
سخنرانی استرون استیونسون- رئیس بنیاد اروپایی آزادی عراق     فیلم سخنرانی اینجا
آقای رئیس٬ نمایندگان محترم پارلمان اروپا و نمایندگان محترم پارلمان عراق. من از دیدن شما در بروکسل بسیار خوشحالم. از اینکه امروز به این جلسه دعوت شدم تا سخنانی را ایراد نمایم خیلی خوشحالم. این در واقع خاطرات زیادی را از ۵ سال فعالیت فشرده، زمانیکه من ریاست این هیئت را بعهده داشتم، برایم زنده میکند. در آن زمان من سفر های متعددی به عراق داشتم. این همچنین افتخار بزرگی است که به دوست و همکار عزیزم دیوید کمپبل بنرمن که هم اکنون ریاست این هیئت را بعهده دارد ادای احترام نمایم. قرار داشتن ایشان در ریاست این هیئت٬ برای من اطمینان خاطر است.

بیانیه ۱۷۰ نماینده پارلمان اروپا برای حفاظت از کمپ لیبرتی در عراق

 ۱۷۰ نماینده پارلمان اروپا از همه گروههای سیاسی که دو نایب رئیس پارلمان  و ۱۳ نماینده از رؤسای کمیسیونها و هیئتهای پارلمانی در بین آنان می باشد؛ با امضای یک بیانیه مشترک ضمن محکوم کردن حمله موشکی رژیم ایران با همکاری عوامل خود در عراق به تامین حفاظت کمپ لیبرتی و  و پوشش هوایی حفاظت توسط ائتلاف بین المللی فراخوان دادند.
این ۱۷۰ نماینده در بیانیه خود خواستار برکناری فالح فیاض و عوامل رژیم ایران از مدیریت کمپ لیبرتی شدند و  به لغو محاصره ضد انسانی و تحقیقات مستقل پیرامون حمله موشکی۲۹ اکتبر فراخوان دادند.

اطلاعیه گروه دوستان ایران آزاد
بروکسل- ۷ دسامبر ۲۰۱۵ 
در بیانیه یی با امضای ۱۷۰ نماینده پارلمان اروپا که تمامی گروه های سیاسی در پارلمان را نمایندگی میکنند، قانون گذاران اروپایی حمله وحشیانه ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵ علیه مخالفان ایرانی در کمپ لیبرتی در عراق را محکوم کرده و خواستار حفاظت بین المللی برای این پناهندگان شدند. 

گفتگوی عاطفه گرگین با شکراله پاک نژاد در سال ۱۳۵۸-قسمت اول

انقلابی نامدار، شهید، شکرالله پاک‌نژاد که یاران و همرزمانش او را ”شکری“ می نامیدند؛  از فرزندان دلیر مردم خوزستان بود. وی متولد  شهر دزفول متولد شد و دوران نوجوانی خود را در میان مردم این شهر گذراند. مشاهده نابرابریهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم از اولین سالهای نوجوانی، شکری را تحت تأثیر قرار داد و قلبش را لبریز از عشق به محرومان کرد و همین عشق بود که او را به مبارزه علیه نظام ستمگر سلطنتی کشاند. 
شکری که تحصیلاتش در رشته حقوق بود  با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، دست به ایجاد تشکل و هسته‌یی برای آغاز مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه زد. 
در واقع، این هسته که به گروه فلسطین معروف شد اولین تلاش برای سازماندهی مقاومت مسلحانه علیه رژیم شاه بود. اما در سال ۱۳۴۸ شکری به‌هنگام خروج از ایران به‌منظور پیوستن به جنبش فلسطین توسط ساواک شاه دستگیر شد و تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفت.
دفاعیات پرشور و قاطع او از آرمان رهایی خلق و از مبارزه مسلحانه در بیدادگاههای شاه، نام شکرالله پاک‌نژاد را در سراسر ایران بر سر زبان مردم انداخت.
درهمان زمان، ژان پل سارتر نویسنده ترقیخواه فرانسوی نیز متن کامل دفاعیات شکری را به‌طور کامل در مجله خود به نام عصر جدید چاپ کرد.
پاک‌نژاد را به‌خاطر همین دفاعیات، ابتدا به اعدام محکوم کردند. اما رژیم شاه، تحت فشارهای بین‌المللی مجبور شد حکم اعدام او را به حبس ابد تبدیل کند. به این ترتیب دوران اسارت ۹ ساله شکری در زندان آغاز شد.
شکری در سال ۵۷ همراه با دیگر زندانیان سیاسی به همت مردم ایران از زندان آزاد شد و فعالیت های خود علیه سارقین انقلاب دمکراتیک مردم ایران را آغاز کرد.
 فیلمی درباره مبارز نامدار شکرالله پاکنژاد
گفتگوی با عاطفه گرگین از جمله فعالیت های وی پس از انقلاب می باشد.
          گرگین: خوب  از کجا شروع کنیم؟
          پاک نژاد: از هر کجا که مایل باشید.
          گرگین: از خودتان بگوئید و از مبارزه در دوره طاغوت.
          پاک نژاد: قرار شد در مورد خودم صحبت نکنیم، فراموش کردید؟
          گرگین :بسیار خوب، پس بگذارید از انقلاب شروع کنیم. باتوجه باینکه شما در شروع انقلاب در زندان بودید، آیا قیام بهمن ماه و اصولا" جنبش تودهای مردم در سال گذشته برای شما قابل پیش بینی بود؟
          پاکنژاد: زندان های سیاسی طاغوت همیشه مرکز حادترین مباحثات سیاسی و مبارزات ایدئولوژیکی بود. روابط زندانیان جز در مواردی معدود مبتنی بر وحدت و تضاد اندیشه بود. بهمین دلیل هم زندانیان جزئی ترین حرکات جامعه را که میتوانست در زندانها منعکس شود، مورد تفسیر قرار میدادند. با شروع جریان انقلاب، جبهه گیری، برای شناخت ماهیت فعالیت گروههای سیاسی مختلف تشدید شد. طبق معمول کسانی بودند که تمام فعالیتهای ضد شاه را یک نمایشنامه تلقی میکردند که گردانندۀ آن آمریکا بود. از اواسط زمستان 56 همزمان با تشدید مبارزه حقوق بشر کارتر، فعالیت های ضد شاه در ایران شتاب بیشتری گرفتن و از همان زمان انقلاب بتدریج چهره خود را نشان داد.

          گرگین: یعنی منشاء انقلاب ایران مبارزه حقوق بشر کارتر بود؟
پاک نژاد: این سئوال شما، مرا بیاد مباحثات آن دوره از زندان می اندازد. عده ای از زندانیان در بحث به این نتیجه رسیده بودند که در تضاد بین شاه و کارتر، چون کارتر بعنوان نمایندۀ انحصارات بزرگ عمل میکند، پس در هر حال، شاه اگر هم از او بهتر نباشد، کمتر از او بد است. لذا ما در مبارزه بین شاه و کارتر، اگر هم جانب شاه را نمیگیریم، نباید به او شدیدا" حمله کنیم.  حتی عده ای به این نتیجه رسیده بودند که شاه میتواند نمایندۀ خرده بورژوازی باشد و فاشیسم او ذات بورژوازی دارد و باید منشأ یک سرمایه داری دولتی تلقی شود و لذا معتقد بودند باید از او حمایت کرد. بهمین دلیل از نظر آنها میبایست گرایشهای متکی به حقوق بشر، که مربوط به لیبرالیسم بورژوائی تلقی میشد افشأ شود و تحت عنوان افشای ماهیت لیبرالیسم عملا" حمله به شاه را متوقف می کردند این نوع تحلیل قضایا که هنوز هم انقلاب ایران به آن دچار است در برخی مباحث آ ن زمان، اغلب نتایجی مضحک ببار می آورد.

گرگین: چطور؟

سروده ی ستاره ی سٌرخ آذر

تقدیم به دانشگاه؛ سنگر آزادی و جنبش دانشجویی ایران که انتظار مردم ایران از آنان پاک کردن و پالایش دانشگاه از باندهای خمینی چی فاسد و جنایتکار و برافراشتن پرچم آزادیخواهی در پیوند با  حرکت های اعتراضی اقشار جامعه است. 
ستاره ی سٌرخ آذر  
چو خورشید که می کند طلوع 
از درون شب  صبح زخاور
درخشنده تابان و  گرم و  پر شکوه 
طلوع کن؛ طلوع کن؛ 
ای ستاره ی سٌرخ آذر
گرم و سوزان و پر شرر
ای شراره ی نور انقلاب 
پرشرر در آسمان میهنم بتاب؛ 
بتاب؛ بتاب؛ بتاب 
تو شرار سٌرخ خشم میهنی
گویا ترین؛ پویا ترین؛ پیام خلق ایران
تو پیام صبح روشنی 
ای سرای دانش و شعور
سنگر آزادی و رزم و غرور
برخیز و بشکن؛ بسوزان
ظلمت تیره شب را به نور

فیلم سخنان دلیرانه محمد ملکی در مراسم خاکسپاری مادر داعی در ایران


مادر... من چی بگم از محبت های تو از حرفهای تو وقتی که میتونستی حرف بزنی از شناخت تو، استعداد تو، از مغز تو که تا آخرین لحظه کار می کرد و فعال بود. فقط میگم که بعد از تو خیلی ها یتیم شدند. میگن انسان بعد از مرگ مادرش یتیم میشه ما واقعا یتیم شدیم. تو زینب گونه زیستی. تو زینب گونه زیستی و جزء زینب های زمان بودی. حرفهای من را گوش کنند و ضبط کنند آنهایی که مامور این کار هستند. بله من با صدای بلند میگویم تو زینب گونه زیستی و زینب زمان خودت بودی. مثل هزاران مثل تو. مثل مادر دشتی که دو سه روز قبل از تو رفت. رفت آنجا را برای تو آماده کند. من اجازه می خواهم از طرف خانواده از همه تون تشکر کنم از همه که با مشکلات آمدند و در تشییع این زینب زمان شرکت کردند و من دیشب هم در مجلس خانم دشتی گفتم نگران نباشید. جامعه ما با تمام مشکلات و فسادش و حاکمیتی که به فسادپروری کاری ندارد اما مرتب زینب و حسین تولید می کند. مرتب زینب ها و حسین ها به وجود می آیند. ۵۰ سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند ولی مگر میشود؟ یاد جمله ای افتادم از منتظری که در نامه ای که به خمینی نوشته بود نوشته بود مطمئن باشید که با کشتن؛ فکر از بین نمیرود. این همه کشتید این هم زدید این همه بریدید. تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک ۸۰ موشک فکر کردی همه چیز را از بین می بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد. تا هستند کسانی که دلشان به حال این ملت می سوزد و تا هستند کسانی که فریاد می زنند زگهواره تا گور دانش بجوی و دانش را بر می دارند و میگویند ز گهواره تا گور آزادی بجوی آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست در دانشگاهی که به اصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود داره اما کوچکترین توجهی به وضع فلاکت بار و غم انگیز جامعه ندارد و دزدیها و چپاول گریها را می بینند و سکوت می کنند. بله در این جامعه باز هم باید گفت:ز گهواره تا گور آزادی بجوی چون اگر آزادی نباشد در جامعه ای که آزادی نباشد همین است که می بینید، دزدی و فساد و فحشا و امام حسین و زینب همه چیز خودشان را فدا کردند بخاطر آزادی و فریاد زدند هیهات من الذله و می بینیم که در طول تاریخ حسین ها و زینب ها سربلند هستند.

ضرورت اتحاد و همبستگی ملی برای سرنگونی رژیم ضد ایرانی ولایت فقیه

در فرهنگ سیاسی مبارزین راه آزادی همیشه گفته میشود وظیفه مبرم و اساسی در مبارزه شناخت درست تضاد اصلی جامعه و تاکید میشود که باید « تحلیل مشخص از شرایط مشخص » داشت. اصول حاکم بر هر مرحله یا دوره مبارزاتی را کشف و از آنها تبعیت نمود تا بتوان سلامت و تداوم مبارزه را تضمین نمود. همچنین وظیفه یک مبارز و یک جریان مبارزاتی پاسخ درست و بموقع به ضرورتهای مبارزاتی است که نیرو و جریان مبارز را محک می زند نه ادعاهایی که پایی در واقعیت ندارند و یا فرار از وظیفه و مبارزه را توجیه و تئوریزه می کنند.
اصل قانون مرکزی و بنیادین در شناخت پدیده هاست. این پدیده ها چه سیاسی؛ اجتماعی و یا فرهنگی و اقتصادی و ... از اصول و قوانینی پیروی می کنند که باید آنها را کشف کرد و شناخت تا بتوان به تضاد های آنها بویژه اصلی ترین تضاد و مانع پاسخ درست و درخور داد.
در رژیم گذشته [دیکتاتوری شاه) زمانیکه در سال ۴۲ بازرگان و دوستان ملی مذهبی اش در دادگاه می گفتند ما آخرین کسانی هستیم که با زبان قانون و به شکل مسالمت آمیز با شما سخن می گوئیم؛ بن بست فعالیت ها و مبارزات رفرمیستی و پارلمانتاریستی را بیان می کردند و برای شکستن این بن بست راه و روش دیگری لازم بود. روی آوردن به مبارزات چریکی و زیر زمینی ناشی از درک این شرایط و این بن بست بود. اما درک و شناخت شرایط برای تضمین و تداوم و سلامت مبارزه کافی نبود؛ شناخت اصول و قوانین حاکم بر مبارزه در آن دوره یک ضرورت مبارزاتی بود. اعتقاد به مبارزه با تضاد اصلی (رژیم دیکتاتوری شاه) و اتحاد مبارزاتی نیروهای جبهه خلق دو اصل اساسی بود که عدول یا عدم رعایت هرکدام انحراف و راست روی یا چپ روی محسوب میشد. بدین خاطر بود که دو نیروی چریکی اصلی فدایی ها و مجاهدین چه در زندان و چه در بیرون از زندان در اتحاد و همکاری مبارزاتی علیه رژیم شاه و ساواک بودند. 

منصور قدرخواه؛ کارگردان؛ سناریست و مبارز سیاسی عضو شورای ملی مقاومت ایران درگذشت


منصور که تا دیشب برای آزادی مردم و میهنش ایران در تلاش و فعال بود؛ نابهنگام و در ناباوری تمام زندگی را بدرود گفت و رفت. آخرین اثر وی فیلم رد پای ترور است. همچنین تابلوهای بسیاری از خود به یادگار گذاشته است.
قدرخواه عضو شورای ملی مقامت ایران اپوزسیون اصلی رژیم اشغالگر و ایران ستیز خمینی و دّم و دّمبالچه هایش بود.
 شورای ملی مقاومت ایران از مرگ نابهنگام یکی از اعضای پرشور خود ابراز تاسف عمیق نموده است.
مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران در پیامی «درگذشت نابهنگام آقای منصور قدرخواه عضو گرانمایه شورای ملی مقاومت ایران را یک ضایعه اندوهبار» نامید.

در قاب دل . . . به قلم علی مقدم

«در قاب دل» یادی است از دو سردار آزادی؛  ابراهیم ذاکری  اینجا  «آن سیه چرده که شیرینی عالم با او»  بود؛ رد پایش از آبادان تا تهران و کردستان و فریاد هیهاتش رو در روی بیدادگران زمان پیداست. مردی که در «قاب دل » می نشست و می ماند ماندگار! و زهرا رجبی  اینجا  آن « چشم میگون و لب خندان ودل خرم »  که در نگاهش مهربانی می بخشید و نجابتش پاکی یک اندیشه و آرمان بود که دامن  محبت را برایش به خون رنگین کرد.
علی مقدم می نویسد:
مدتی پیش برای فیلم برداری از مراسم آخرین وداع با فیلسوف بزرگ فرانسوی آندره گلوکسمن حامی اشرفیان و کسی که هرجا ظلم و ستمی میدید به حمایت ازستمدیدگان آن میشتافت به گورستان پرلاشز رفته بودم. تیپ های مختلفی از مردم فرانسه و دیگر ملیت ها در این مراسم شرکت کرده بودند. چهره هایی با رنگ های مختلف سفید و سیاه و زرد و قهوه ای که با چشمان اشکبار خود به آرامی در کادر دوربین من قرار می گرفتند همگی حاکی از حمایت های این فیلسوف بزرگ انسان دوست از ملیت های تحت ستم در مناطق مختلف دنیا بود.
پس از ساعاتی آندره گلوکسمن با نثار شاخه های گل و بدرقه دوستانش به دیگر چهره های سرشناس هنرمند، متفکر، روشنفکر و مبارز راه آزادی که در گوشه و کنار این گورستان آرمیده بودند پیوست. اما پرلاشز علاوه بر این شخصیت های مشهور دو قهرمان مجاهد خلق ابراهیم ذاکری و زهرا رجبی را نیز در خاک خود جای داده است. ابراهیم ذاکری سردارارتش آزادیبخش که مادرش سکینه بدست دژخیمان خمینی پس از۱۳۶۰ در زندان به جوخه های تیرباران سپرده شد و فرزندش زهیر اینجا در حمله مزدوران رژیم خامنه ای به اشرف در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به شهادت رسید وتابلوی زیبایی از مقاومت سه نسل از یک خانواده را درمبارزه با دو دیکتاتوری شاه وخمیی ترسیم نمود.

«در مرداب جنگ با مردم سوریه» گزارشی از حضور پاسداران؛ مزدوران و اجیر شده های رژیم آخوندی در سوریه و تلفات گسترده آنان

 کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت  ایران در روز ۷ آذر ۹۴ (۲۸نوامبر ۲۰۱۵) در باره زخمی شدن  قاسم سلیمانی ، سرکرده جنایتکار نیروی تروریستی قدس، در سوریه، اطلاعات تکمیلی زیر درباره ابعاد حضور پاسداران و مزدوران رژیم آخوندی در سوریه و تلفات پی‌درپی آنها که از درون سپاه پاسداران به دست آمده منتشر نمود که  شایان توجه است. بنابه این اطلاعیه 5000 پاسدار، عوامل حزب‌الشیطان و هزاران مزدور عراقی و هزاران اجیرشده افغانی و پاکستانی در سوریه می باشند و ۱۶  پاسدار سرتیپ سپاه  تا کنون در سوریه کشته شده‌اند.
در این اطلاعیه   اینجا
آمده است:
۱-رژیم آخوندی به‌دنبال شکستهای پی‌درپی در سوریه که از اواخر سال ۱۳۹۳ روند صعودی به خود گرفته، دست به دامن روسیه شد تا بلکه بتوانند زیر بمبارانهای روسیه، پاسداران و عوامل حزب‌الشیطان و شبه‌نظامیان عراقی و اجیرشدگان افغانی و پاکستانی به کمک بقایای ارتش اسد پیشروی کنند. اما به‌رغم گذشت دو ماه و با وجود سنگین‌ترین بمبارانها و کشتار هزاران غیرنظامی هیچ دستاورد ملموسی نداشته‌اند و در برخی نقاط نیز شکستِهای جدی خورده و وادار به عقب‌نشینی شده‌اند. 
۲-مهمترین هدف پاسداران اشغال قسمتهای آزاد شده حلب بود . قاسم سلیمانی شخصاً در منطقه‌یی در جنوب حلب بر این عملیات جنایتکارانه نظارت می‌کرد. او در روزهای اول حمله روسیه، به پاسداران گفته بود اگر شما اجازه ندهید ارتش آزاد مناطق جدیدی را تصرف کند، سایر نیروها طی سه روز حلب را تصرف خواهند کرد. قدم اول طرح تصرف بزرگراه دمشق-حلب بود که پاسداران پس از تلفات سنگین مجبور به عقب‌نشینی شدند. تنها در یکی از روستاهای این منطقه در روزهای اخیر ۱۵ پاسدار کشته شدند. در این جبهه علاوه بر پاسداران، عوامل حزب‌الشیطان و اجیرشدگان عراقی و افغانی حضور دارند. 

کلیت رژیم در گرداب انتخابات


در اسفند ماه امسال انتخابات مجلس شورای رژیم و انتخابات مجلس خبرگان رهبری همزمان صورت می گیرد. که صحنه دیگری برای نشان دادن تعارض و دشمنی بین دو جناح حاکم رژیم است. قصد از نوشتن این مطلب این است که زوایای بحث های انتخاباتی دو جناح را روشن کینم. هر کدام ار این دو جناح برای چه مسئله ای می تواند به بحث انتخاباتی تبدیل شود.
شدت مخاصمات به حدی است که ولی فقیه (خامنه ای) و گروهش از یک سو و جناح رفسنجانی، روحانی از سوی دیگر تعارفات را کنار گذاشته و در تربیون های عمومی برای همدیگر رجز خوانی می کنند و خط ونشان می کشند. اینجا  برآیند این انتخابات برای هر دو جناح بسیار تعیین کننده است و اینکه کفه ترازو کدام جناح به نفع دیگری بچربد شرایط تازه ای را ناظر خواهیم بود. هر دو جناح برای فرستادن کاندیداهای خود به مجلس خبرگان فعالیت بیشتری دارند، چون به عقیده هر دو طرف انتخابات مجلس خبرگان از اهمیت بیشتری بر خوردار است. به تازگی رفسنجانی کاندیداتوری خود را برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان با لیست مجتهدان مصلح و معتدل اعلام کرد. 
بر همگان این مسئله واضح است که هر دو جناح برای صحنه گردانی انتخابات به حضور مردم در صحنه نیاز دارند و برای بر آوردن این نیاز یعنی کشاندن مردم به پای صندوق های رأی چه سناریوهائی را در سر می پرورانند. 
در این روزها شاهد مطرح شدن نیروههای بسیج و به صحنه آوردن آنها و در مناسبتهای مختلف هستیم. خامنه ای در جمع مزدوران بسیجی برای رقیب شاخ و شانه می کشد و از کلمه نفوذ که اسم مستعار جناح رفسنجانی، روحانی است بارها استفاده می کند. 

فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت ۱۶آذر

به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو؛ روزی که نمادی تاریخی در جنبش دانشجویی در ایران است؛ سازمان مجاهدین خلق ایران به دانشجویان مجاهد و مبارز ایران برای هرچه گسترده برگزار کردن و گرامیداشت روز دانشجو فراخوان داد.
مجاهدین خلق ایران در فراخوان خود از دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور خواستند با مرزبندی قاطع با باندهای رژیم و درگیریهای جناحی این باندها جنبش دانشجویی را از آلودگی پاک نموده و  آن را با حرکت های اعتراضی  جامعه سمت و سو داده و پیوند بزنند.
در این فراخوان  اینجا آمده است:
روز دانشجو، روز «اتحاد، مبارزه، پیروزی»

دانشجویان مجاهد و مبارز!

قاسم سلیمانی بر اثر جراحت شدید در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان پاسداران بستری است



اخیرا رسانه های خبری  اینجا  از مجروح شدن قاسم سلیمانی  قاتل مجاهدین در اشرف و لیبرتی وجلاد خلقهای منطقه خاورمیانه درجبهه جنوبی حلب  خبر دادند.
این خبر را منابع سوری نیز تایید کردند و اکنون براساس اطلاعاتی از درون رژیم ایران گفته می شود که وی بشدت مجروح شده وهم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سپاه پاسداران بستری میباشد .
در این رابطه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت ایران با انتشار اطلاعیه ای  اینجا اعلام کرد:
بر اساس گزارشهاي رسيده از درون سپاه پاسداران، پاسدار قاسم سليماني سركرده جنايتكار نيروي تروريستي قدس دو هفته پيش در جبهه جنوبي حلب از چند نقطه از جمله سر به خاطر اصابت تركش به شدت مجروح شده است. خودروي قاسم سليماني كه بر عمليات پاسداران و ديگر نيروهاي مزدور نظارت مي كرد، توسط ارتش آزاد سوريه مورد آتشباري قرار گرفت.
بر اثر شدت جراحتهای وارده او بلافاصله توسط هلي كوپتر پاسداران به دمشق برده شد و پس از معالجات اوليه به تهران انتقال يافت و در بيمارستان موسوم به« بقيه الله» متعلق به سپاه پاسداران در خيابان ملاصدراي تهران بستري شد و تا كنون حداقل دو بار مورد عمل جراحي قرار گرفته است. وي در طبقه هفتم اين بيمارستان، در بخش مراقبتهاي ويژه (بخشC۷ ) بستري و ممنوع الملاقات است. گروه پزشكان جراح به رياست دكتر غلامرضا فرزانگان متخصص اعصاب و مغز بر وضعیت او نظارت دارند، دكتر عليرضا جلالي رئيس بيمارستان بقيه الله به طور مستقيم وضعيت سليماني را دنبال مي كند. رئيس بخش C۷ دكتر امير داوودي است و پاسدار شيخي رئيس هماهنگ كننده بخش C۷ است.
حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، مقررات شديدي را براي جلوگيري از درز اطلاعات مربوط به مجروح شدن قاسم سليماني اعمال مي كند و كليه پرسنل بيمارستان را از هرگونه پاسخگويي نسبت به وضعيت او منع كرده است. رژيم آخوندي نگران است كه خبر مجروح شدن پاسدار سليماني باعث شود كه پاسداران و شبه نظاميان جنايتكار در سوريه روحيه خود را به طور كامل از دست بدهند. پاسداران هم اكنون نيز در اثر تلفات گسترده یي كه در دو ماه گذشته در سوريه متحمل شده اند وحشتزده و نگرانند.
در حاليكه انقلاب مردم سوريه به زودي وارد ششمين سال خود مي شود، خامنه اي ولي فقيه رژيم آخوندي و سپاه پاسداران به رغم به كار گرفتن تمامي امكانات نظامي، اقتصادي و سياسي در جنگ با مردم و انقلاب سوريه، با شكستهاي پياپی مواجه شده و همه روزه اجساد شماري از پاسداران به شهرهاي مختلف ايران منتقل مي شود و اجساد شمار ديگري در مناطق آزاد شده سوريه برجاي مي ماند. شكستهاي پي در پي كه از اواخر سال 1393روند صعودي به خود گرفته است رژيم آخوندي را ناگزير كرد كه براي جلوگيري از سقوط سريع اسد به روسيه متوسل شود. با اين خيال باطل كه زير آتش هوايي روسيه پاسداران و شبه نظاميان مزدور مانند حزب الله و شبه نظاميان عراقي و اجيرشدگان افغاني و پاكستاني به كمك بقاياي ارتش اسد قادر به در هم شكستن انقلاب سوريه خواهند بود. اما پس از سنگين ترين بمبارانها و كشتار هزاران شهروند غير نظامي در دو ماه گذشته، رژيم آخوندي چيزي جز افزايش بيسابقه اجساد پاسداران از جمله شمار زيادي از سرتيپ پاسداران به دست نياورده است.

شوراي ملي مقاومت ايران
كميسيون امنيت و ضد تروريسم

۷آذر ۱۳۹۴ (۲۸نوامبر۲۰۱۵)
بیشتر بخوانید  اینجا

بیکاری فراگیر و جمعیت غیر فعال در ایران +فیلمی مستند

جامعه ایران با بحران بیکاری دست و پنجه نرم میکند. تورم افسار گسیخته، عامل رکود اقتصادی و بیکاری است. در این رابطه اظهارنظر مقامات رژیم و رسانه های حکومتی، با آنکه مشتی از خروار است، ولی تا حدی ابعاد این معضل اجتماعی را نشان میدهد. در این رابطه به بازگو کردن مواردی از فاکتها میپردازیم:
آمار بیکاری و جمعیت غیر فعال کشور 
طبق آمارهای رسمی رژیم، جمعیت در سن کار کشور متجاوز از 63میلیون نفر (جمعیت شاغل 22میلیون و جمعیت متقاضی کار حدود 2میلیون نفر) است. در نتیجه نیروی فعال به لحاظ اقتصادی (مجموع نیروی شاغل و نیروی متقاضی) حدود 24میلیون نفر و نیروی غیر فعال اقتصادی (شامل زنان، جوانان، فارغ التحصیلان و کارگرانی که در سن کار هستند، ولی شاغل نیستند و در جستجوی شغل رسمی هم نیستند) حدود 39میلیون نفر میباشد. حال اگر به این عدد، 2میلیون جمعیت متقاضی کار را هم اضافه کنیم، 41میلیون نفر هستند که هیچ نقشی در اقتصاد کشور ندارند. به طور نمونه:
طبق آخرین اعلام مرکز آمار ایران در بهار94 تعداد جمعیت غیرفعال کشور به بیش از 42.6میلیون نفر رسیده است (خبرگزاری مهر 5مهر94).
رئیس موسسه کار و تأمین اجتماعی وزارت تعاون، کار و تأمین اجتماعی تعداد افراد شاغل در کشور را 22میلیون نفر اعلام کرد (روزنامه رسالت 17خرداد94).

مریم رجوی: سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند

مریم رجوی در پیامی  به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گفت:
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز رسوایی رژیم زن‌ستیزی است که پایه‌های حاکمیت خود را بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا کرده است و روز مظلومیت زن ایرانی است که ۳۷سال است همه عرصه‌های زندگیش تحت نام خدا و اسلام، هدف خشونت و تبعیض قرار می‌گیرد. 
سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است که ریشه اندیشه آن زن‌ستیزی است
و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند. 
در این روز به یاد دهها هزار زن قهرمانی هستیم که در مبارزه علیه فاشیسم دینی شکنجه یا اعدام شدند. 


به یاد دخترانی مثل ریحانه و فریناز که در برابر تعدی دژخیمان این رژیم ایستادند و جان خود را از دست دادند و زنانی که رنج زندان و شکنجه را به جان خریده و در مقابل این رژیم ایستادگی می‌کنند. 

ربط کشتار مردم سوریه به خالی تر شدن جیب مردم ایران


پس از آنکه در اثر قتل عام مردم سوریه توسط بشار اسد تروریسم داعش از خاورمیانه به خیابانهای اروپا کشیده شده اخبار سوریه داغ تر از قبل است. نقش رژیم آخوندی در سوریه بر هر کس که روشن نباشد بر مردم ایران مثل روز روشن است چرا که اثرات آنرا هر روز با گوشت و پوست و در جیب خود لمس میکنند.
روزی نیست که شهرها و خیابانهای ایران شاهد تجمعات کارگران، معلمین، پرستاران، مغازه داران و خلاصه همه اقشار به جان آمده در اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان، به اخاذی های مالیاتی رژیم و یا به طرحهای چپاولگرانه این یا آن سرکرده رژیم نباشد. 
همین جمعه گذشته 29 آبان بیش از 5000 تن از کارگران زحمتکش منجمله کارگران بازنشسته با تجمع در مقابل سازمان تامین اجتماعی مخالفت خود را با طرح وزیر بهداشت آخوند روحانی بمنظور تاراج اموال و منافع درمانی شان اعلام کردند. حرفشان در یک کلام این بود که وزیر بهداشت رژیم با طرح ”تجمیع بیمه های درمانی“ خیلی ساده میخواهد به اندوخته ای که با پرداخت حق بیمه آینده درمانی توسط کارگران زحمتکش جمع شده و حقوقی که پدرانشان باعرق جبین وسالها زحمت به عنوان تامین اجتماعی روی هم گذاشته اند دست اندازی کند. 
حسن هاشمی وزیر بهداشت رژیم مدعی است که با این طرح میتواند به قول خودش درمان رایگان برای 30 میلیون نفر در ایران فراهم کند. اما سوال این است که چرا اوبرای انجام این کاردست توی جیب کارگران بدبخت که خودشان زیر خط فقرند میکند و چشم طمع به اندوخته آنان میدوزد؟ چرا بودجه وزارتخانه اش را صرف این کار نمیکند؟ واقعیت چیست؟

ریشه گسترش افراطی گری و تروریسم زیر نام اسلام و راه حل واقعی برای آن

در این مدت رویدادهای مهم و جانگداز و تاسف باری داشته ایم؛ موشک باران بُزدلانه و تروریستی کمپ لیبرتی؛ عملیات بُزدلانه و تروریستی پاریس و کشتار مردم بی گناهی که اوقات فراغت خود را در این شهر در کافه یا رستوران یا کلوبی می گذراندند و بی آنکه تصوری داشته باشند مورد حمله گروهی تبهکار مسلح به مسلسل و بمب قرار گرفتند و وحشیانه کشتار شدند.  همه تحلیلگران بویژه آنانکه درک و شناختی بهتر و واقعی تر نسبت به پدیده افراطی گری و تروریسم دارند و یا خود تجربه و شناخت عینی از این پدیده شوم را دارند؛ بر این حقیقت انگشت گذاشته اند که تهدید و خطر اصلی دنیای معاصر بنیادگرایی اسلامی است و سه عامل مهم باعث گسترش خطر بنیادگرایی و افراطی گری و تروریسم زیر نام اسلام شده است:

یکم- بحران خاورمیانه و نقش رژیم ایران در این بحران و مماشات غرب با آن
دوم- بحران بی عدالتی اجتماعی که جوانان بزرگ شده  و رانده شده در غرب را به دامن افراطی گری و  تروریسم کشانده است.
سوم- راه حل درست و اصولی مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در میان مسلمانان و کشورهای منطقه است که خود قربانیان اصلی این پدیده شوم هستند.
در باره بحران خاورمیانه همه متفق القول هستند که ریشه گسترش تروریسم و افراطی گری و تبلیغ خشونت و کشتار به خمینی و رژیم ایران بر می گردد.

نامه بیش از ۴۰۰ تن از خانواده‌های مجاهدین در لیبرتی به بانکی مون و کمیسرهای عالی حقوق‌بشر و پناهندگان ملل متحد

آقای دبیرکل، بان کی‌مون
ما تعدادی از خانواده‌های ساکنان لیبرتی در عراق که مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی هستیم، به‌خصوص پس از حمله مرگبار موشکی ۲۹ اکتبر به این کمپ که به کشته شدن ۲۴ تن از ساکنان منجر شد، بسیار نگران جان فرزندانمان هستیم.
بسیاری از ما در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ که حفاظت اشرف دست دولت آمریکا بود، به اشرف رفته‌ایم و آزادانه با فرزندانمان دیدار کرده و تا زمانی که مایل بودیم نزد آنها ماندیم، اما از سال ۲۰۰۹ که دولت آمریکا به‌طور غیرقانونی حفاظت فرزندان ما را به دولت مالکی، یک دست‌نشانده رژیم ایران، منتقل کرد، به‌رغم این‌که بارها از سفارتخانه‌های عراق در کشورهای محل سکونتمان، درخواست ویزای سفر به عراق برای دیدار فرزندانمان کرده‌ایم، اما دولت عراق از دادن ویزا به ما خودداری کرده است. در حالیکه فرزندان ما، افراد حفاظت‌شده و مشمول کنوانسیون چهارم ژنو هستند. همه آنها توسط کمیساریا مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند و پناهنده محسوب می‌شوند.

پس از انتقال فرزندانمان از اشرف به لیبرتی، قرار بود لیبرتی یک کمپ ترانزیت باشد و در عرض چند ماه آنها از عراق به کشورهای دیگر منتقل شوند، اما واقعیت این است که سه سال و نیم از آن تاریخ می‌گذرد ولی فرزندان ما هم‌چنان در لیبرتی و تحت شدیدترین فشارها هستند. انتقال آنها به خارج از عراق عملی نشده و در عین‌حال دولت عراق این کمپ را به‌صورت یک زندان برای آنها در آورده است.

این در حالی است که وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به‌طور مستمر گروه‌هایى از عوامل خود را به اسم خانواده روانه عراق و لیبرتی می‌کند. آنها هیچ مشکلی برای دریافت ویزا ندارند، وزارت اطلاعات رژیم ایران همه هزینه‌های سفر و اقامت آنها در عراق را تأمین می‌کند و مأموریتشان شکنجه روانی فرزندان ماست. 

حمله ۲۹ اکتبر بار دیگر نشان داد که، به بعد از اعزام چنین اکیپهایی به اطراف کمپ لیبرتی رخ داد، بار دیگر نشان داد که این‌گونه اقدامات مقدمه و زمینه‌سازی برای کشتار فرزندان ما در ادامه چند حمام خونی است که قبلاً با همین زمینه‌سازیها در اشرف یا لیبرتی به راه افتاده است.

در سالهای  ۲۰۱۰و ۲۰۱۱ نیز مزدوران رژیم تحت نام خانواده ساکنان، حدود ۲۳ماه در کنار اشرف مستقر شدند و با فحاشی و تهدید به وسیله ۳۲۰ بلندگو به‌طور شبانه روزی به شکنجه روانی ساکنان مشغول بودند. عوامل وزارت اطلاعات در جلو اشرف از طرق بلندگو فریاد می‌زدند «اشرف را به خاک و خون می‌کشیم و تک به تک شما را اعدام می‌کنیم و...» 

حقوق انسانی و پناهندگی و امنیت و سلامت فرزندان ما در لیبرتی، متأسفانه به وخیم‌ترین صورت نقض می‌شود. بیش از ۶ سال است که آنها، در اشرف و لیبرتی، به‌درخواست آخوندهای حاکم بر ایران، در یک محاصره ظالمانه پزشکی و دارویی و غذایی قرار دارند و از داشتن وکیل محروم هستند. ۲۷تن از آنها در اثر محاصره پزشکی و ۱۲۰تن در اثر ۶ حمله مرگبار جان باخته‌اند. 
ما از شما درخواست می‌کنیم به هر طریق ممکن دولت عراق را وادار کنید تا به‌درخواست ویزای ما برای سفر به عراق و ملاقات با فرزندانمان در لیبرتی جواب مثبت بدهد تا بتوانیم بعد از سالها، موفق به دیدار فرزندانمان شویم. 
دولت عراق و نخست‌وزیر حیدر عبادی و دولت آمریکا و ملل‌متحد وظیفه دارند ضمن احترام به حقوق ساکنان لیبرتی و تأمین حفاظت آنها، از نزدیک شدن مأموران رژیم آخوندها به این کمپ جلوگیری کنند.
رو نوشت به:
- آنتونیوگوترز کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد
- رعد زید الحسین کمیسر عالی حقوق‌بشر ملل متحد
- سفیر مک گرگ
- سفیر استوارت جونز
بیشتر بخوانید   اینجا

جنایت تروریستی پاریس حاصل داعشیزه کردن انقلاب سوریه

وقتی در آواخر سال 2010 نسیم بهار عربی به سوریه رسید رژیم اسد که خود را مصون از تحولات مربوط به بهار عرب می دانست، ابتدا تلاش کرد با وعده و وعید مردم را آرام کند ولی با اوج گیری تظاهراتها، در مارس 2011 قیامهای رشد یابنده مردمی را به توپ و تانک بست و به خاک و خون کشید. شدت سرکوب اما نتوانست مردمی را که برای رسیدن به آزادی و دمکراسی به خیابان آمده بودند را به خانه ها بفرستد وچنان که انتظار می رفت تظاهراتها ی بزرگ از شهر درعا به شهرها ی دیگر گسترش یافت.
با گسترده شدن تظاهراتها ارتش اسد به شکل وحشیانه ای در سراسر سوریه حمام خون براه انداخت. تظاهرات مسالمت آمیز به رغم سرکوبهای اسد از دسامبر 2010 تا جولای 2011 حدود هفت ماه ادامه داشت تا اینکه تعداد زیادی از افسران ارتش سوریه که از کشتار مردم ناراضی بودند صفوف ارتش اسد را رها کرده برای حفاظت از مردم در 29 جولای 2011 "ارتش آزاد سوریه" را تاسیس کردند. بدین سان جرقه مقاومت مسلحانه در برابر وحشیگریهای اسد زده شد. بزودی با پیوستن افسران وسربازان بیشتر به ارتش آزاد عملیات آن به سراسر سوریه گسترش یافت به طوری که در تابستان 2012 نواحی بزرگی از شهر حلب که بزرگترین شهر سوریه است به دست ارتش آزاد افتاد. با اشغال بخشهایی از دمشق توسط ارتش ازاد جنگ به پایتخت نیز کشیده شد و اسد را به لبه پرتگاه سقوط کشاند. با قطعی شدن خطر سرنگونی اسد، رژیم ایران پرده ها را کنار زده علاوه بر کمکهای لجستیکی هزاران نفر از اعضای حزبالله لبنان و سپاه تروریستی قدس را به جنگ با ارتش آزاد گسیل کرد و بدین ترتیب اسد را از سقوط نجات داد. رژیم ایران مدعی است که در سه سال اول انقلاب سوریه، یعنی از سال 2011-2014، دو بار اسد را از سقوط نجات داده است.
اینجا - امیرعبداللهیان: حضور نظامی ایران نبود، دمشق سقوط کرده بود.

«کمپ لیبرتی - موشک و دلسوزی !؟ »

دجالگری و وارونه گویی یکی از بارزترین ویژگیهای رژیم آخوندی است. آنها در این زمینه ید طولایی دارند؛ هر حلالی را در دکان دین فروشی و دجالگری خود حرام و هر حرامی را حلال می کنند. در حالی که خود بی دین و بی ایمان ترین؛ دزد ترین ؛ قاچاقچی ترین؛ مواد فروش ترین؛ فاسدترین؛ تروریست ترین؛ جنایتکار ترین و دشمن ترین دشمن خلق و خدا در دنیا هستند؛ مردم را با اسم خدا و دین  و جرایم بر شمرده خودشان مورد بازداشت و بازجویی زندان و شکنجه و اعدام قرار می دهند و مخالفین خود را محارب با خدا و رسول خدا و منافق می نامند! در سوریه و لبنان و یمن و بحرین و عربستان و عراق رد پای جنایت و ترورشان هویدا و عالمگیر است و در عراق به پناهندگان کمپ لیبرتی با موشک حمله و کشتار می کنند و در پی آن از حمله تروریستی داعش و کشتار مردم در پاریس ابراز خوشحالی و حمایت می کنند و مردم و دولت فرانسه را مقصر می نامند به اشک تمساح ریختن و دلسوزی برای مجاهدین کمپ لیبرتی که نتوانسته آنها را کشتار کنند می و پردازند؛ تا هم خود را در ببرند و هم زمینه را برای حملات بعدی فراهم نمایند. فیلمی ازموشک باران لیبرتی
هیزم کش تنور دجالگری و جنایتشان هم عده ای خائن و بریده مزدور در داخل و خارج هستند. در این رابطه به نمونه ذیل توجه کنید:
«پس از موشک باران جنایتکارانه لیبرتی که منجر به شهادت ۲۴ مجاهد خلق و خسارات مالی فراوان گردید، موجی از محکومیت رژیم آخوندی و مزدورانش را در داخل و خارج کشور درپی داشت. حمله جنایتکارانه ای که رژیم به دلیل مجموعه شکستهایش ناچارا به آن دست زد . به همین دلیل هنوز که هنوز است نه تنها مسولیت آن را نمیتواند بپذیرد، بلکه برای کاستن از میزان منفوریت خود و مزدورانش، حیله گرانه به تاکتیک جدید، ریختن اشک تمساح برای ساکنان لیبرتی و خانواده های آنها، متوسل شده است. تاکتیکی که دقیقا آن روی سکه موشک باران جنایتکارانه میباشد. ولی فقیه ارتجاع با دلسوزیهای احمقاله  قصد دارند:
 اولا: وانمود کنند، ما در این حمله نقشی نداشته ایم،
ثانیا: ریاکارانه ازخود چهره ای دلسوز و رقیق القلب ارائه کنند. این همان تاکتیکی است که خمینی از آغاز رسیدن به حاکمیت  به آن متوسل میشده است.
خمینی در دهه ۶۰  درحالی که هنگام صرف صبحانه روزانه حکم اعدام صدها مجاهد و مبارز مردم ایران را امضا میکرد وعربده میکشید که ما قاضی میخواهیم که  قاطعانه دست ببرد، رجم کند و شلاق بزند و حد جاری کند و ... احمد خمینی را به تلویزیون میفرستاد تا بگوید، پدرم آنقدر رقیق القلب است که حاضر به کشتن مگس هم نیست، پنجره را باز میکند و مگس های مزاحم را به بیرون از اتاق میفرستد؟؟!!
ادامه مطلب اینجا

حسن نایب آقا: بزرگترین داستان عالم



حسن نایب آقا بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه هّما  که از ورزشکاران خوش نام و  مردمی ایران است؛ پس از انقلاب ضد سلطنتی در ایران به مجاهدین و سپس شورای ملی مقاومت ایران پیوست. نایب آقا بیش از سه دهه است که تمام زندگی خود را وقف مبارزه ای خستگی ناپذیر برای آرمان آزادی مردم و میهنش و استقرار نظامی انسانی و مردمی نموده است. 
آشنایی بیشتر فیلم در اینجا
حسن نایب آقا از اتحاد و همدستی شوم  سلطه گران چپاولگر علیه مردم ایران می نویسد که‌ «بزرگترین داستان عالم» است:
گندخواران جهان، در ایران و سراسر دنیا، به دور لاشة موجودی که نام آن رژیم جمهوری اسلامی است، گردآمده‌اند. بیش از 37 سال است که سلطه‌گران و چپاولگران شرق و غرب عالم بر سر مردم ایران ریخته اند تا به هر زوری آنها را وادار به تسلیم کنند. اتحاد و همدستی اینها علیه مردم ایران، از چین و روسیه گرفته تا کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا و استرالیا و بقیه، در تاریخ بشر هرگز دیده نشده است.

مریم رجوی در گرامیداشت قربانیان حملات جنایتکارانه تروریستی در ‍پاریس سخنرانی کرد

 مریم رجوی گفت: مبارزه مسلمانان دموکرات، مؤثرترين عامل براي از بين بردن خطر جهاني بنیادگرایی اسلامی است. آتش افراطي‌گرايي تحت نام اسلام كه در سال ۵۷، با حاكميت خميني برافروخته شد تا به حال ۱۲۰ هزار مخالف سياسي در ايران را به قتل رسانده است. در سال ۱۳۶۷، به فتواي خميني ظرف فقط چند ماه در ايران ۳۰ هزار زنداني سياسي را تنها به خاطر عقايدشان قتل‌عام كردند. امروز خانواده‌هاي قتل عام‌شدگان در ايران، بيش از هر كس درد خانواده‌هاي قتل‌عام ۱۳ نوامبر پاريس را حس مي‌كنندهمين روزها، بيشتر از همه صداي مادران شهيدان و زندانیان سياسي ایران شنيده مي‌شود كه با فرانسویها همدردي مي‌كنند. با اين همبستگي ما به طراحان كشتار پاريس پاسخ مي‌دهيم 
نمايندگان، منتخبان و دوستان عزیز فرانسوي
از حضور شما در اين مراسم همبستگي سپاسگزارم. دلهای همه ما به خاطر كشته شدن ۱۳۰انسان بي‌دفاع و مجروح شدن ۳۵۰نفر دیگر در آتش بنيادگرايي و تروریسم داغدار است. وجدان بشر از اين وحشیگری به نام خدا و دين جريحه‌دار  است. مردم ايران خود را در غم فرانسویها شريك مي‌دانند.
مجاهدان ليبرتي در همين هفته‌ها به وسيله رژيم ایران موشکباران شدند و ۲۴ نفر از یارانشان را از دست ‌دادند. هنوز كمپ نيمه‌ويران‌شان ترميم نشده، ولي آنها هم گفتند که قلب ما با فرانسویها مي‌زند. آنها روي همان خرابه‌ها دركنار پرچم فرانسه و پرچم ايران، سرود مارسيز و سرود ایران، مرز پرگهر را خواندند.
هيچ كس در جهان امروز، بيش از قربانيان بنيادگرايي اسلامي، درد مردم فرانسه را احساس نمي‌كند و ما مردم ایران، ما مسلمانان دموکرات، قربانيان اصلي اين پديده شوم هستيم.

ریشه عملیات تروریستی پاریس و این همه وحشت و نا امنی در کجاست؟

 باز هم پاریس در بهت فرو رفت و گروهی تروریست وحشی و کینه جو از میان مردم بی گناه قربانیان زیادی گرفتن. پیشتر روز چهارشنبه ۷ ژانویه ۲۰۱۵ در حمله به دفتر هفته‌نامه شارلی ابدو در پاریس دست کم ۱۲نفر کشته شدند. تکرار این جنایت در ابعادی بیشتر و گسترده تر اعلان جنگ افراطی گری است به نه تنها مردم و دولت مردان فرانسه بلکه به کل دنیا؛ پیش از آنکه به این موضوع بپردازیم اندکی درنگ کنیم در روزگاری که در آن هستیم زمینی که برآن زندگی می کنیم. ما در عصر دانش و تکنولوژی زندگی می کنیم که به عصر آگاهی شناخته می شود. اما جهان ما هنوز از توحش و بیعدالتی رنج می برد؛ آنچنانکه جوانانی که در دامن غرب و سرمایه داری متولد و بالغ شده اند به سربازان وحشت و ترور تبدیل میشوند. زمین نا امن ترین مکان برای زندگی است. راستی ریشه این وحشت و نا امنی در کجاست؟
با علم به اینکه اقدامات امنیتی و حفاظتی هر چند هم مهم و لازم باشند نتوانسته و نمی تواند پاسخگو باشد. پس باید دنبال ریشه و یک راه حل درست و اساسی رفت. چگونه؟
جواب ساده است. در همین ماه نوامبر چند رویداد تروریستی و وحشیانه را ما شاهد بوده ایم. همه از یک جنس و یک رنگ و همه در شکل و محتوا یک تفکر را بیان و نمایندگی می کند. جنایت و کشتار انسانها؛ این رویدادها چه بودند؟

عملیات تروریستی در پاریس

بهرام مودت دروازه بان پیشین تیم ملی ایران و عضو شورای ملی مقاومت ایران اپوزسیون اصلی رژیم تروریستی و بنیارگرای حاکم بر ایران در باره عملیات تروریستی پاریس می نویسد:  
هنوز بیش از دو هفته از حملات موشکی گروه تروریستی وابسته به رژیم دیکتاتوری- مذهبی آخوندها با مسئولیت خامنه‌ای جانی و روحانی روباه به کمپ لیبرتی که در نتیجه 24 شهید و تعداد زیادی مجروح به جای گذاشت، نگذشته بود اینجا که در جمعه شب 13 نوامبر شهر پاریس ناباورانه شاهد حملات تروریستی و عملیات انتحاری در چندین نقاط حساس و پر جمعیت بود. عملیاتی که بیش از هرچیز قلب " آزادی“ را نشانه گرفت و تفاوتی هم نداشت که قربانیان اصلی انسانهای بی دفاع زن و مرد، پیر و جوان، کودک، مسلمان و یا مسیحی باشند.  اینجا
اگر چه این فاجعه انسانی تا امروز تلفات سنگینی داشته است، اما بی تردید چنانچه در حین جریان مسابقه دوستانه فوتبال بین تیم ملی فرانسه و آلمان در استادیوم "استاد دو فرانس" که اتفاقاً رئیس جمهور فرانسه اولاند و وزیر خارجه آلمان اشتاین مایر حضور داشتند، هوشیاری و کنترل شدید مأمورین درب های ورودی به ورزشگاه با دقت و شجاعت صورت نمی گرفت کشور فرانسه و جامعه جهانی شاهد یک فاجعه عظیم انسانی در ابعاد گسترده و مهلک می بود.
در بررسی اخبار، تحلیل و تفسیرها بنظر میاید که گویا تروریست ها تصمیم داشتند با ورود به داخل استادیوم آنهم با حضور هشتاد هزار نفر از مشتاقان فوتبال که با پیام اتحاد، دوستی و همبستگی بر روی سکوها مشوق تیم خود بودند، ناجوانمردانه با شلیک دیوانه وار و با عملیات انتحاری در ورزشگاه سیلی ازخون انسان های بی دفاع را جاری کنند که با عدم موفقیت ورود به ورزشگاه در بیرون با عملیات کور تروریستی چندین نفر را به خاک و خون کشیدند. 
ناباورانه نیز تماشاگران و اعضای تیم فوتبال فرانسه و آلمان ساعتها تحت مراقبت و حفاظت مامورین در استادیوم بودند.
در امتداد این نگاه های مظلوم و بهت زده می توانستیم تصویری از صحنه های اعدام، یورش به تجمعات و سرکوب زنان را در ایران تجسم کنیم. همانطور که مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در پیام تسلیت خودش به رئیس جمهور فرانسه و همدردی با ملت فرانسه تاکید کرد:
" بنیادگرایی تحت نام اسلام چه در لباس شیعه و ولایت فقیه و چه در لباس سنی و داعش و جنایات ضد بشری آنها هیچ ربطی به اسلام ندارد و این پدیده شوم در هر کجا که باشد دشمن صلح و بشریت است "
اکنون جامعه جهانی بخصوص کشور آمریکا و کشورهای اروپایی برای برخورد قاطع با جبهه تروریستی و برای جبران سیاست های غیر مسئولانه یعنی سیاست مماشات که نتیجتا رژیم های تروریستی و حامیان تروریست‌ها همچون رژیم آخوندها و بشار اسد را برای ادامه جنایت، کشتار و ترور وقیح تر کرده است، بایستی با اتخاذ یک تصمیم‌گیری مشترک متحدا به یک مبارزه و جنگ جدی با این جبهه تروریستی دست بزنند و به موازات آن از نیروهای مبارز آزادیخواه که بالقوه آلترناتیو دموکراتیک برای جایگزین این رژیم ها هستند حمایت کنند.
ورزشکاران ملی و مردمی ایران، عضو و حامی مقاومت با تاثر بسیار ضمن همدردی با تک تک مردم فرانسه و همبستگی با ورزشکاران فرانسه این ضایعه عظیم انسانی را به رئیس جمهور فرانسه اولاند، ملت آزادیخواه فرانسه و جامعه جهانی تسلیت گفته و همه شهروندان، سیاستمداران و رؤسای دول مختلف اروپایی و در کل جامعه جهانی را به اتخاذ یک عمل مشترک مقتدر جهت مانع شدن از تکرار فاجعه 13 نوامبر در هر گوشه جهان و غلبه بر جبهه ترور و ظلم فرا میخوانند. چرا که ما ملت ایران خود از قربانیان سیاست های تروریستی و سرکوب گرانه رژیم آخوندها هستیم.
مریم رجوی در همان پیام اشاره دارد: 
”مردم ایران که 37 سال است تحت حاکمیت سیاه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوند ها، یعنی پدر خوانده داعش، قرار دارند با این جنایت ها به خوبی آشنا هستند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت کاملاً درک می کنند و با آنها همدرد هستند".

” مبارزه بي چشمداشت براي آزادي ايران”

در شرايط كنوني، جايگاه هر فرد و جريان سياسي، به ميزان بهايي است كه براي مبارزه با رژيم حاكم بر ميهنمان ميپردازد
اين روزها موشكباران جنايتكارانه رزمگاه ليبرتي، و شهادت قهرمانانه 24 مجاهد خلق موجي از محكوميتهاي گسترده داخلي و بين المللي و منطقه اي را موجب گرديده و بار ديگر تحليلگران را كه در پي علت سياسي اين حمله جنايتكارانه  برآمده اند را به اين نتيجه رسانده كه منطقأ رژيم ايران بايستي تهديدي از جنس سرنگوني را از جانب ساكنين ليبرتي احساس كرده باشد كه پاي پرداخت چنين بهاي سنگين داخلي و بين المللي و فضاحت سياسي ناشي از آن آمده باشد. چرا كه نتيجه بلافصل آن برجسته شدن آلترناتيو اصلي و واقعي رژيم ولايت فقيه بوده است.
اما تأثير اين خونها كه بهاي استمرار مبارزه با رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه است، در آسمان سياسي ايران آتمسفري را بوجود آورده كه انسانها و جريانات مردم گرا را وادار به خضوع در برابر اين مدار از فداكاري پيشتازان خلق نموده و زندانيان سياسي در زندانها و شكنجه گاههاي رژيم را به حمايت از اين قهرمانان واداشته است.

كمپ ليبرتي و قورباغه اي كه وكيل جنايت مٌلاها شده!

 اين قورباغه سالها بود كه  از دور ابوعطايش را مي شنيدم و هيچگا از نزديك وي را نديده و با او آداب و معاشرت و نشست و برخاست نداشتم. تا اينكه در گذراز درياي پرتلاطم روزگار ناملايم و ناهموار  و ناسازگار با او آشنا شدم و از نزديك در جريان احوالاتش قرار گرفتم.
هميشه ورد زبانش اين بود كه ليبرال است. البته اين گفتن و برداشت ايشان از بيان اين حرف يك جار زدن رو راست و بي تعارف از ماهيت خود بود. گفته اند و مي گويند كه ” از كوزه همان برون تراود كه در اوست.” واقعا اين ترواش درون يك آدم بي مايه و بالانشين بي عمل و  ترسو  و دوزيست بود كه ” همیشه سالم است.” 
راستش من به رغم اينكه  از قورباغه جماعت خوشم نمي آمد ولي به رسم دوستي و جوانمردي كه  از ماهي سياه كوچولوي صمد و درزندگي ميان ماهيان سرخ ره جوي و ره پوي دريا در سفري طولاني فراگرفته بودم به وي احترام مي گذاشتم و با  اين ”خرده بورژواهاي روشنفكرمآب! ”  كه ”ادعاي اصالت و نجابت دارند ” و  ”خيال ميكنند محور عالم وجودند. و بركه شان را دنيا ميپندارند .”  بر اساس ماهيت دوگانه و ” ذوحياتين!  ” آنها تنظيم رابطه مي كردم. اين را در داستان ماهي سياه كوچولو و تببين آن توسط دكتر منوچهر هزارخاني كه براي من آموزگاري بزرگ بوده و هست ياد  گرفته بودم.   اينجا  
 ” قورباغه! ” مظهر خصلت دوگانه ي خرده بورژوازي، با دست پس زننده و با پا پيشكشنده؛ آن كه ميتواند هم در آب باشد و هم در خشكي و به اعتبار اين دوگانگي ماهيت، خيال ميكند هم در دسته ي حيوانات زمين است و هم رهبر جانوران آبي. مجسمه ي ادعا و تحقيركننده ي ديگران. همان كه خيال ميكند علم اول و آخر است و به ماهي سياه كوچولو ميتوپد كه: «حالا چه وقت فضل فروشي است؟ موجود بي اصل و نسب!... من ديگر آنقدر عمر كرده ام كه بفهمم دنيا همين بركه است...» و شايد براي اولين بار در عمرش حقيقت را ميشنود: «صدتا از اين عمرها بكني، باز هم يك قورباغه ي نادان و درمانده بيشتر نيستي».
معذلك ماهي سياه كوچولو، با همه ي جسارت و جوش و خروشش، يك موجود از كوره دررفته نيست. او درست طرفش را ميشناسد و ميداند كه ماهيتي دوگانه دارد.  به اين فكر نكرده بودم كه فاصله  «مردی تا نامردی یک قدم است.» 
در آخرين روزها هم در بحث و جدل هايي كه با اين قورباغه و قورباغه دوستش داشتم در جريان حال و روز مشعشع و پريشان و طلبكارش بودم و به ادعاهايش همان نگاه ماهي سياه داستان صمد را داشتم كه اين همه خود پسندي و فضل فروشي نكن هنوز هم يك موجود نادان هستي! مدعي بود كه تشكيلات را بايد رها كرد و الان با وجود اينترنت كه از اساس نسبت به آن نادان و بي اطلاع بود، سازمان و تشكيلات كارآيي ندارد! اما ازاينكه ميخواهد از پشت خنجر بزند غافل بودم.  تا اينكه فهميدم قورباغه هاي خود پسند كه مدام پشت ميكروفون ابوعطا مي خواندند و حاضر نبودند ميكروفون را رها كنند جيم شده و ناگهان نيمه شبان خبر خيانت و خنجر زدنشان را شنيدم.
در همان لحظه هم به دوستانم گفتم كار اينها در اين شرايط، حساب شده، آگاهانه و خائنانه است. اينها به ماهيان سْرخ خنجر زده و فرار كرده اند، نسبت به خائن هم اغماض و چشم پوشي و گذشت و مسامحه نيست. به جبهه دشمن پيوسته و خود را فروخته و اعلام همكاري كرده است.
اكنون رفته رفته اين حقيقت بيشتر بارز ميشود و در جريان حمله موشكي به ليبرتي،فيلم حمله اينجا اين وزغ مازندراني در نقش وكيل وصي مْلا ها ابو عطا سر داده كه رهبري اين ماهيان سْرخ را هدف قرار دهيد كه اينها را از راه به در برده و به قربانگاه مرغ ماهيخوار فرستاده و مي فرستد!
شايد هر انساني با اخبار و واكنش ها نسبت به موشك باران كمپ ليبرتي و جنايت آشكار و غير قابل اغماض رژيم براي كشتار و قتل عام ماهيان سْرخ انقلاب و آزادي كه به انتهاي دريا چشم دوخته اند اين پرسش را از خود بكند كه چرا اين قورباغه جماعت در اين شرايط اينگونه عريان و عيان عليه مجاهدين ابوعطا مي خوانند؟!
پاسخ روشن است. رژيم از جنايتي كه كرده خود نمي تواند دفاع كند و لذا اين جماعت را سپر خود كرده و چهره جنايتكار خود را با اينها مي پوشاند. اينها تنها كساني هستند كه در اين شرايط رژيم به آنها نيازمند است و آنها را مصرف مي كند و مْردار ميشوند. از اين رو بوي تعفنشان بيش از پيش است.
بيشتر بخوانيد